رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

گزارش یک آدم ربایی

گزارش یک آدم ربایی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 131 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 131 رای
✔️ این کتاب، ماجرای ربودن، زندانی‌کردن و در نهایت رهاکردن تعدادی از چهره‌های سرشناس کلمبیا در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ توسط کارتل مدلین را روایت می‌کند. کارتل مدلین، یکی از کارتل‌های مواد مخدر بود که به‌وسیلهٔ پابلو اسکوبار ایجاد شده و مدیریت می‌شد.
این کتاب، نخستین بار در سال ۱۹۹۶ به زبان اسپانیایی منتشر شد و یک سال بعد، نسخهٔ انگلیسی آن به چاپ رسید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
siavash1350
siavash1350
1390/03/01

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گزارش یک آدم ربایی

تعداد دیدگاه‌ها:
17
این کتاب منو یاد بگیر و ببندهای چند روز قبل از نوروز میندازه بخصوص خونه تکونی! آخه تو اون شرایط خوندمش ;-(
ببخشیدیه سوال مارکز معمولا رئالیسم جادویی مینویسه میخواستم بدونم این کتابم همون سبکه؟؟
"پلاسیدادینرو "فکر میکرد خطر رفع شده پس روی مهتابی آمد, زیر پایش کنار در سانتیاگو ناصر با شکم بر خاک افتاده بود و سعی میکرد از تالاب خونش بیرون بیاید. به پهلو خم شد و ایستاد و چون شبحی به راه افتاد. با دستهایش روه هایش را که آویخته بودند گرفته بود. بیش از صد متر طی کرد تا گشتی کامل به دور خانه بزند و از در آشپزخانه وارد شود. هنوز آنقدر فکرش کار میکرد که خیابان را که گذر طولانی تری بود طی نکند و از در خانه همسایه برود. "پنچو لانااو " و همسر و پنج بچه اش در جریان حادثه ای که در بیست قدمی خانه شان اتفاق افتاد نبودند. زن به من گفت: ما صدای فریاد را شنیدیم اما فکر کردیم که به خاطر جشن ورود اسقف است. آنها داشتند صبحانه می خوردند ک متوجه شدند سانتیاگو ناصر به آشپزخانه شان آمده. سانتیاگو ناصر از در حمامی از خون و با دست هایی که انبوه روده هایش را گرفته بودند وارد شد. "پنچو لانااو " به من گفت چیزی که هرگز از یادم نمی رود بوی وحشتناک مدفوع بود; اما دختر بزرگتر برایم تعریف کرد که سانتیاگو ناصر با همان وقار همیشگی راه می رفت, با قدم هایی شمرده و چهره ی گندمگونش با جهت های آشفته ی مو از همیشه زیباتر شده بود. هنگام گذشتن از کنار میز به آنها لبخند زد بعد از اتاقهای عقب خانه گذشت. "آرخنیدو لانااو" نزد من اقرار کرد نمی توانستیم تکان بخوریم,از ترس فلج شده بودیم! عمه ام "ونه فریدا مارکز" در حیاط خانه اش آطرف رودخانه مشغول پاک کردن ماهی بود که او را هنگام پایین آمدن از پلکان بندر قدیمی دید. او با قدم هایی محکم در جستجوی خانه اش بود. عمه ام فریاد زد: سانتیاگو کوچولوی من چه خبر شده؟ سانتیاگو او را شناخت و گفت: ونه مرا کشتند!! در آخرین پله پایش لغزید اما فورا بلند شد .عمه ونه به من گفت: هنوز دقتش را حفظ کرده بود ,با حرکت دست خاک روده هایش را پاک کرد بعد از در آشپزخانه که از ساعت شش صبح باز بود به خانه رفت و با تمام قد در آشپزخانه افتاد.
گزارش یک مرگ..
با تمام احترامی که به این نویسنده بزرگ قائلم ولی اصلا کتاب خوبی نبود/// خیلی حاها موضوع رو بخوبی دنبال نکرده و بی درنگ رفته سر موضوع دیگه... امتیاز 1.........
دیدگاه شما به علت نگارش فینگلیش حذف گردید.
[edit=simin]1393/04/29[/edit]
[quote='simin']نقل قول از mhdehghan:سلام با توجه به این که این نویسنده بزرگ به دیار بافی شتافته اند آیا امکان قرار دادن لینک دانلود نیست؟ لطفا پاسخ دهید ممنون از سایت فوق العاده تون.
کاربر محترم ! یکی از شرایط گذاشتن لینک دانلود برای چنین کتاب هایی این است، که از فوت نویسنده ، سی سال گذشته باشد. نویسنده فقید مارکز ، امسال به دیار باقی شتافته اند.
بله حق با شماست
ممنون از پاسخگویی سریعتون.[/quote]
[quote='mhdehghan']سلام با توجه به این که این نویسنده بزرگ به دیار بافی شتافته اند آیا امکان قرار دادن لینک دانلود نیست؟ لطفا پاسخ دهید ممنون از سایت فوق العاده تون.[/quote]

کاربر محترم ! یکی از شرایط گذاشتن لینک دانلود برای چنین کتاب هایی این است، که از فوت نویسنده ، سی سال گذشته باشد. نویسنده فقید مارکز ، امسال به دیار باقی شتافته اند.

سلام با توجه به این که این نویسنده بزرگ به دیار بافی شتافته اند آیا امکان قرار دادن لینک دانلود نیست؟ لطفا پاسخ دهید ممنون از سایت فوق العاده تون.
اخه یه بشر چطور میتونه یه موضوع به این سختی رو روون بنویسه!!!!!!
کتاب خوبی است که لازم است با حوصله و دقت خوانده شود
گزارش یک آدم ربایی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک